پارت نهم

حامد:
از تمرین برگشتم رفتم به سمت خونه یه دوش گرفتم یکم غذا خوردم خونم شده بود شبیه بازار شام یکم مرتبش کردم و گوشیم رو برداشتم رفتم اینستا کامنت اومده بود جواب دادم خیلی ها ابراز لطف کرده بودن خیلی هاهم که نگم براتون
خسته بودم رفتم بخوابم
بعد 2 ساعت از خواب پاشدم اوووووو چقد خوابیدم دیدم گوشیم پشت سر هم پیام میاد
برش داشتم
سروش بود
سروش:داداش حامد
سروش:کجایی؟
سروش:چرا جواب نمیدی؟
سروش:بیداری؟
من:اووووو چه خبرته
سروش:کجایی این همه ساعته؟
من:خواب بودم چی بود مگه؟
سروش:مگه قرار نبود من و تو دانیال و امید بریم پارک واسه خودمون تمرین کنیم؟کجایی پس؟
من:وااااااای ببخشید ببخشید
سروش:تا 20 دقیقه دیگه پارک باش
من:اوکی بای
سروش:بای
بدو بدو لباس پوشیدم یه بطری اب برداشتم و به سمت پارک حرکت کردم بچه ها اخر پارک بودن و من اول پارک دلم میخواست بدو بدو کنم ولی همه ی نگاه ها روم بود نمی شد
همینطور که با خودم درگیر بودم دیدیم صدای یه زمزمه ای میاد انگار یه دختر بود
دختره:
از خواب برگشتم به تنهایی
پل میزنم از تو به زیبایی
چشمام و میبندم و میبینم دنیا رو با چشم تو میبینم
من:
دلم میخواست برم سمتش صداش خیلی قشنگ بود و ادم رو جذب میکرد انگار اشک میریخت و یه گیتار دستش بود با تردید رفتم سمتش
من:خانم حالتون خوبه؟
دختره:ش...م...ا؟
من:پاکدل هستم حامد پاکدل
دختره:ک..ی؟
من:بله خودمم
دختره:خو..شحال شدم .. دیدمتون
من:ممنون
حالا خوبین؟
دختره:هعیییییی چی بگم
(دیدیم داره از پهلوش خون میاد ترسیدم)
من:خانم؟خون داره میاد
دختره:چاقو خوردم یه پسره چاقوم زد و رفت
من:باید بریم دکتر خانم
دختره:مزاحم شما نمیشم
من:مزاحم چیه باید بریم دکتر
من:فقط باید یه زنگ بزنم به دوستام و خبر بدم
دختره:با..شه
من:الو سروش؟ببین من نمیتونم بیام
سروش:چرا؟
من:یه مشکلی پیش اومده نمیتونم بیام
یهو دانیال گوشی رو از دست سروش قاپید
دانیال:حامد مسخره بازی در نیار دو ساعته مارو اینجا کاشتی حالا میگی نمیام؟یعنی چی اخه
من:نفس بکش دانی
دانیال:دانی و درد مگه من اسم ندارم؟
من:ببخشید اقا دانیال (با تمسخر)
دانیال:خودتو مسخره کن (با داد)
من:خیلی خب باید برم بای
امید:خیلی خری
من: گفتم خودتی و تلفن رو قطع کردم
دختره:بریم؟
من:وسایل تون رو بدین به من
وسایل رو ازش گرفتم و بعد کمکش کردم تا بریم به سمت ماشین چشماش عجیب زیبا بود....

خدمت شما دوستان گلم
دیدگاه ها (۱۳)

#پروفایل

دوستان کانال رو میخوام از فقط پرسپولیس به چیز های دیگه هم تغ...

پارت هشتم

پارت هفتم

جیمین فیک زندگی پارت ۸۷#ویو ات بدو بدو بدو همینجوریش هم دیر ...

بیب من برمیگردمپارت : 71_ اما میل ندارم + برو بشین پذیرایی م...

عاشق یه خلافکار شدم پارت ۳رفتم سمت اتاق کارم نشستم پشت میز و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط